بخشی کوتاه از- دربارهی تلهی دولتی میلیتاریزهسازی خیزش انقلابی
تبدیل فرآیند نوپای انقلابی به رویارویی مسلحانه، تنها راه نجات حاکمیت از سقوط نهاییست. درست بههمین دلیل، از همان سرآغاز گسترشیابی این خیزش، از یکسو دستگاه تبلیغاتی و لشکر مزدوران رسانهای دولت کوشیدهاند معترضان را «تروریست»، «داعشی»، «تجزیهطلب»، و وابسته یا آلتدست سرویسهای جاسوسی خارجی بخوانند. و از سوی دیگر، تاکنون سناریوهای وحشیانهای (گیریم رسوا) از سوی دولت اجرا شده است: دو مرحله کشتار ظاهرا بیدلیل در بلوچستان (زاهدان و خاش)؛ اصرار بر تیراندازی مستقیم به شهروندان معترض در شهرها و روستاهای کوردستان؛ بمباران و گلولهباران مقر احزاب کورد در اقلیم (ازجمله، کشتار غیرنظامیان)؛ و نمایش دولتی ضدانسانی و مرگبار «حملهی داعش» به شاهچراغ شیراز. دستهی دوم این ترفندها، با هدف برانگیختن زودرس فاز مسلحانه در خیزش، و راستنمایی داعیهی حضور مسلحانهی نیروهای شر در مبارزات خیابانی انجام گرفتهاند، تا زمینهی مادی برای راهکار نهایی سرکوب نظامی خیزش فراهم گردد.
دستهی نخست ترفندها، ازطریق تحریف مستمر ماهیت خیزش در فضای رسانهای (در ساحتهای داخلی و خارجی)، میکوشد از خیزش مشروعیتزدایی کرده و زمینهی ذهنی و سیاسی لازم برای تحقق اهداف فوق را فراهم سازد. در جریان همین تبلیغات هدفمند، مدام از خطر جنگ داخلی و «سوریهایشدن» ایران سخن رفته است، که توامان هم تمهیدیست برای ارعاب معترضان بالقوه، و هم زمینهسازی برای توسل دولت به راهکار نهاییاش، تا بتواند زمین مبارزه را به پهنهای که کاربست «نقطهی قوت» دولت امکانپذیر است، جابجا کند. از این منظر، دولت – درصورت امکان – برای بقای خویش، ابایی از «سوریهایسازی» ایران ندارد؛ مساله این است که او بهتنهایی قادر نیست زمین مبارزه را تعیین کند؛ بلکه نوع استراتژی مبارزاتی معترضان نیز نقش تعیینکنندهای در تکوین مسیر آتی این مصاف سرنوشتساز دارد.
پنج.
جان کلام آنکه خیزش انقلابی ژینا با یک خطر عمده روبروست، که همانا تحمیل بیرونی گسست و انقطاع بر روند گسترش و رشد درونی آن است؛ روندی که امکان شکلگیری سوژههای جمعی و سازمانیافته را فراهم میسازد تا نهفقط بر ماشین دولت و ادوات سرکوب آن فایق آیند، بلکه قادر باشند افق انقلابی خیزش را در نظم اجتماعی-سیاسی بعدی تحقق بخشند. خطر تحمیل گسست بر خیزش به دو طریق ممکن است به واقعیت بپیوندد: یکی «پیروزی زودرس»، که بهمعنای سرنگونی ظاهری رژیم درعین حفظ شالودههای آن است. این امکان، معمولا با پروژههای امپریالیستی «گذار سیاسی از بالا» همبسته است. دیگری، خطر «شکست زودرس»، پیش از آنکه خیزش انقلابی قابلیتهای درونیاش را شکوفا سازد و توان هماوردی با قدرت دولت و درهمشکستن واقعی آن را در خویش بپروراند. از این منظر، توسل زودهنگام به فاز دفاع مسلحانه، بهرغم مشروعیت اخلاقیاش، از آن رو خطایی استراتژیک است که امکان و احتمال شکست زودرس خیزش را تقویت میکند و بدینلحاظ بازی در زمین مطلوب جمهوری اسلامیست.