ترک‌تحصیل کودکان در مناطق محروم مرزی و بی‌تفاوتی مسوولان

به‌تازگی نماینده استان سیستان‌و‌بلوچستان در شورای عالی استان‌ها گفته است که ۳۰ درصد دانش‌آموزان استان به‌دلیل مشکلاتی از‌جمله کمبود امکانات و هزینه‌های سرویس مدارس، ترک‌تحصیل کرده‌اند.

کودکان در مناطق محروم مرزی و بی‌تفاوتی مسوولان edited

میلاد عبدی

مساله ترک‌‌تحصیل دانش‌آموزان خصوصا در استان‌های محروم و مرزی مثل بلوچستان و کردستان، همواره یکی از بحث‌های مطرح در حوزه آموزش بوده است، اما نه‌تنها برای آن‌ اقدامی نشده است، بلکه هر‌سال بر تعداد کودکان کار افزوده می‌شود.
در همین رابطه، با یکی از اعضای انجمن صنفی معلمان استان کردستان گفت‌وگو کرده‌ایم. او در این گفت‌وگو، راهکارهایی برای جلوگیری از ترک‌تحصیل دانش‌آموزان برشمرده است.


متاسفانه یکی از مسائلی که نظام آموزشی به آن بی‌توجه است، مساله چگونگی جلوگیری از ترک‌تحصیل دانش‌آموزان، خصوصا در مناطق محروم و کم‌تر توسعه‌یافته است. تفاوت تخصیص امکانات تحصیلی میان استان‌های سیستان‌و‌بلوچستان و کردستان با استان‌هایی مثل تهران، البرز و اصفهان، به‌روشنی بیانگر تبعیض در این خصوص است.
تمرکزگرایی، کمبود معلم و مدرسه و کلاس‌های درس، کمبود امکانات تحصیلی مثل ابزارهای دیجیتال و هزینه‌های هنگفت تحصیلی، باعث شده است که سالانه بسیاری از کودکان به‌جای تحصیل، وارد بازار کار شوند. این مساله خصوصا در روستاها بیشتر از شهرها دیده می‌شود.
یکی از اعضای انجمن صنفی معلمان استان کردستان که به‌دلایل امنیتی هویت او نزد «ایران‌وایر» محفوظ است، در گفت‌وگو با شهروندخبرنگار ایران‌وایر، آسیب‌هایی که می‌تواند گریبان این کودکان را بگیرد، چنین برمی‌شمارد: «فقر، گرایش به اعتیاد، بیکاری، لات‌بازاری، سردرگمی، کولبری، قاچاق‌بری و مهاجرت، تنها بخشی از آسیب‌هایی است که کودکان به آن مبتلا خواهند شد».
این معلم ادامه می‌دهد: «اما به‌نظر می‌رسد که حکومت هم نسبت به این بحران واکنش خاصی نشان نداده است. گویا حتی از این موضوع خوشحال است که بتوانند بر مردم بی‌سواد حاکمیت کند و فکر و دغدغه مردم و خانواده‌ها را نسبت به مساله اقتصادی بیشتر کند. یعنی در یک دانش‌آموز این طرز فکر را به‌وجود بیاورد که اگر تحصیل کنم و به دانشگاه بروم، حقوقم کمتر از کارگری است»‌.

نبود مدرسه در روستاها، کشته‌شدن دانش‌آموزان در مسیر
این معلم همچنین به عدم توجه به ساخت و تاسیس مدارس در روستاها اشاره دارد که دلیل دیگری در ترک‌تحصیل کودکان است: «متاسفانه مدارس خیلی کمی در روستاها ساخته می‌شود و اگر هم ساخته شود، فقط تا سطح ابتدایی در آنجا تدریس می‌شود. دانش‌آموزان برای ادامه تحصیل در دوره‌های متوسطه اول و دوم باید به شهرها بروند. علاوه‌بر هزینه‌ رفت‌وآمد که باید سرویس بگیرند، کار دشوارتر است؛ چون خانواده‌ها نمی‌توانند از تامین هزینه‌های رفت‌و‌آمد فرزندان خود برآیند. حتی بسیاری از دانش‌آموزان به‌خاطر همین رفت‌وآمدها دچار سانحه شده و در تصادف کشته می‌شوند».
من به‌عنوان نگارنده مطلب، در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۷، شاهد کشته‌شدن سه نفر از دانش‌آموزان در مسیر مدرسه بودم. برای تحصیل تا کلاس ششم توانستم در روستای خودمان درس بخوانم و از آن زمان به بعد، باید به سقز می‌رفتم. سه نفر از دانش‌آموزان در همین مسیر تصادف کردند و کشته شدند.

ترک‌تحصیل دختران بیشتر از پسران است
مصاحبه شونده، در ادامه این گفت‌وگو به مساله بیشتر بودن ترک‌تحصیل میان دختران تا پسران اشاره دارد. خصوصا که نگاه جنسیتی و تبعیض‌های جنسیتی نه‌تنها در حکومت، بلکه در میان مردم هم وجود دارد.
او توضیح می‌دهد: «در روستاها ترک‌تحصیل دختران بیشتر از پسران است. از سویی، رفت‌وآمد برای دختران از روستا به شهر سخت‌تر است و جمله معروف‌شان هم این است که “دختر درس‌ خواندن نمی‌خواهد، می‌تواند برود خیاطی یاد بگیرد”. اما همین دیدگاه هم به بی‌توجهی نظام آموزش به تحصیل دختران برمی‌گردد. نوعی نگاه طبقاتی در حوزه کار است که زن‌ها ازدواج کنند و خانه‌داری کنند. ترویج این نوع نگاه در خانواده‌ها هم تاثیر می‌گذارد. به‌خصوص خانواده‌هایی که در روستا هستند و از امکانات ‌کمتری برخوردارند.»
به باور این معلم: «مساله تحصیل یک مثلث سه ضلعی است با اضلاع خانواده، مدرسه و دولت. اگر هر یک از این سه ضلع کار خود را درست انجام ندهند، ضعف ایجاد می‌شود. به‌عنوان مثال اگر مدارس درست کار کنند و دولت شرایط را هم فراهم کند، اما خانواده نسبت به تحصیل فرزندش بی‌توجه باشد، گرایشی برای ادامه تحصیل در کودک باقی نمی‌ماند و احتمال ترک‌تحصیل بالا می‌رود. حال اگر خانواده علاقه داشته باشد که فرزندش تحصیل کند و باسواد باشد، اما دولت جلوی این پیشرفت را بگیرد، باز هم پیشرفت اتفاق نمی‌افتد».
می‌توان به میزان پذیرش نیروهای کار و فرهنگی در دانشگاه‌ها اشاره کرد که هر سال نسبت پذیرش متقاضیان در دانشگاه‌ فرهنگیان کمتر می‌شود. در بیشتر شهرها، حتی ظرفیت پذیرش یک زن یا یک مرد است. اما باتوجه به بیکاری و شمار بالای متقاضی، حکومت امکان این مساله را فراهم نمی‌کند.

کمبود نیروی کار
چندین سال است که معلم‌ها نسبت به کمبود نیروی کار اعتراض می‌کنند. بسیاری از معلم‌ها به سن بازنشستگی نزدیک هستند، اما دولت هیچ خدماتی به آن‌ها ارائه نمی‌کند. اعتراضات معلم‌ها هم همواره سرکوب شده است و معلم‌های معترض یا در زندان هستند، یا مدام زیر تهدید به‌سر می‌برند.
مصاحبه شونده می‌گوید: «نسبت به کمبود نیروی آموزشی هم دولت هیچ اقدامی نکرده است. برای همین مردم به سمت ثبت‌نام فرزندان‌شان در مدارس خصوصی می‌روند که باز هم هزینه بالایی دارد. دولت می‌خواهد هزینه تحصیل دانش‌آموزان را از خود آن‌ها کم کند».
این معلم اما راه‌کار‌هایی برای دولت دارد که در این گفت‌وگو به آن‌ها می‌پردازد: « ۱. تشویق کردن مردم به آموزش از طریق رسانه، فضای مجازی یا در فضای واقعی، ۲. ساختن مدارس در مناطق محروم، ۳. اهمیت دادن به برنامه‌های آموزشی خانواده، ۴. محکم کردن ارتباط بین خانواده، مدارس و حکومت، ۵. توجه به محتوای کتاب درسی که متاسفانه اصلا به آن توجهی نمی‌شود. کتابی که تالیف می‌شود کاملا مرکزمحور است و برای دانش‌آموزی چاپ می‌شود که در تهران درس می‌خواند و نه در بلوچستان یا کردستان، این محتوا هم براساس مذهب شیعه است و نسبت به مذهب دیگر مناطق بی‌توجهی می‌شود. محتوای آموزشی باید براساس مناطق جغرافیایی متفاوت باشد. ۶. توزیع عادلانه امکانات آموزشی، یعنی آن امکاناتی که در تهران و اصفهان است، برای مناطق محروم هم درنظر گرفته شود».
این فعال صنفی معلمان با برشمردن این راه‌کارها تاکید می‌کند: «اگر ما این اقدامات را انجام دهیم و امکانات را فراهم کنیم، امکان ترک‌تحصیل دانش‌آموزان بسیاری کاهش پیدا می‌کند».

Related posts