جان عاتکه رجبی در خطر است
یادداشت روز روژمان
عاتکه رجبی که در روز ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ دستگیر شده است، اکنون سه روز است که در اعتصاب غذای خشک بسر می برد. جانیان جمهوری اسلامی که اکنون موج اعدام ها را در سراسر کشور به راه انداخته اند، قطعآ نسبت به جان این فعال شعاع صنفی بی اعتنا خواهند بود. از این رو وظیفه وجدانی و انسانی همه آزادیخواهان است که نسبت به این خطر هوشیار باشند واجازه ندهند، این فعال شجاع صنفی تنها بماند.
عاتکه رجبی، معلمی که پیش از این نیز در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۲ در اعتراض به قتل حکومتی دانشآموزان دست به اعتصاب زده بود، و به دلیل پیگیری حقوق دانش آموزان، از شغل معلمی اخراج شده است. او درروز ۱۹ اردیبهشت، به منظور شرکت در تجمع معلمان در شهر مشهد از خانه خارج شده و بازداشت شدهاست. پس از بازداشت، نیروهای امنیتی با هجوم به منزل عاتکه رجبی، با درهم ریختن خانه، آرزو رجبی خواهر عاتکه رجبی را نیز بازداشت کرده اند. بر اساس گزارشات رسیده عاتکه رجبی در بازداشت ادارهی اطلاعات است. لازم به ذکر است که این معلم، طی چند روز گذشته، بارها مورد تهدید قرار گرفته بود.
شیوا عاملیراد، فمینیست کرد و از اعضای سابق شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان درباره عاتکه رجبی به دیدبان آزار میگوید:
«عاتکه شاید جوانترین فعال صنفی کانونهای صنفی معلمان ایران باشد. او که از کارگریترین لایههای جامعه و بعد از سالها بیکاری و کارهای پراکنده به آموزش و پرورش راه پیدا کرد، آرمانهای اعتراضی خود را فدای امنیت شغلی و حقوق ماهیانه ثابت نکرد. عاتکه عصاره مهربانی و حس مسئولیتپذیری است. کنشهای عاتکه در چند ماه گذشته وزنی سنگینی به فعالیتهای کانونهای صنفی معلمان ایران داده است. برای او موضوع آموزش و پرورش از دیگر موضوعات اجتماعی جدا نیست، بنابراین شاید نتوان گروه تحت ستم و تبعیضی پیدا کرد که عاتکه از حقوق آنها دفاع نکرده باشد. عاتکه خلاق، جسور و شجاع است. در او خودآگاهی انقلابی موج میزند و پس یکیک حرفهایی که میزند کوهی از رنج و اراده خفته است. عاتکه جوان است و تازهکار در حوزه فعالیتهای صنفی، اما به اندازه کسی که دارای سالها سابقه فعالیت صنفی است، اراده و توان و مهارت دارد. کنشهای او الهامبخش و برانگیزانندهاند.»
عاتکه رجبی یادداشتهای متعددی درباره فقدان امکانات در مدارس مناطق محروم، دانشآموزان در معرض کودکهمسری، بازداشت معلمان، حمله به مدارس در خلال خیزش ژینا و … نوشته است. در بخشی از یادداشت با عنوان «آموزش و پرورش یکی از عوامل کودکهمسری» که پیشتر در کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان منتشر شده آمده است:
«اولین جلسه آشنائیام با کلاسپنجمیها بود. خود را معرفی کردم و از ویژگیهای شخصیتیام و تواناییهایم سخن گفتم و سپس از بچهها خواستم آنها نیز همچون من خود را معرفی کنند و به بیان نام و فامیلشان اکتفا نکنند. نوبت به معرفی پروین رسید. با اضطراب برخاست صدایش را صاف کرد و با خندهای تلخ گفت: «پروینِ خنگ هستم و قرار است بعد از پایان دوران ابتدایی عروس شوم. مادر بودن هم شغل حساب میشود درست است؟»
آه پروین با من چه کردی؟ بهیکباره فرو ریختم. نمیدانستم چه بگویم. از سخن گفتن وحشتم آمده بود. فرزندم چه بگویم که هیچ آسیبی در کلامم نباشد؟ با کودکی یازدهساله چه کردهایم که خود را خنگ معرفی میکند؟ که خود را بری از هر نوع استعداد و توانایی میداند؟ با کودکی یازدهساله چه کردهایم که کودکهمسری را پذیرفته است؟
ساعت تفریح بود صدای پروین در گوشم نجوا میکرد. رو به همکارانم پرسیدم اینجا دختران در چندسالگی ازدواج میکنند؟ یکی از عزیزانی که بومی منطقه بود پاسخ داد عموما بعد از دوازده، سیزده سالگی دختران را عروس میکنند. یکی دو هفته بعد اولین جلسه آشنائیام با اولیا بود. تنها پرسشام از مادران این بود چرا فرزندانتان را اینقدر زود عروس میکنید و اجازه نمیدهید خودشان در بزرگسالی مسیر زندگیشان را انتخاب کنند؟ پاسخ مادران خیلی تلخ بود: «ما خود نیز کودک بودیم و ازدواج کردیم. هیچ از زندگی نفهمیدهایم هیچ لذتی، هیچ شادیای، هیچ استقلالی، هیچ و هیچ و هیچ. ما نیز دلمان نمیخواهد دخترکانمان را زود عروس کنیم اما آنها هیچ آیندهای ندارند. عروس نشوند چه بشوند؟ از شما عزیزانم میپرسم آیا آموزش و پرورش در امر کودکهمسری هیچ نقشی ندارد؟ آیا اگر سیستم آموزشی ما به گونهای باشد که کودکان بتوانند خود را بشناسند آنگاه آینده را متفاوتتر متصور نمیشوند؟»