١٠٦ سال پیش در هفتم نوامبر سال ١٩١٧ میلادی مصادف با ٢٥ اکتبر طبق تقویم قدیم، انقلاب کبیر سوسیالیستی (انقلاب اکتبر) در روسیه تزاری پیروز شد و افقی هرچند با عمر کوتاه، اما واقعی و دستیافتنی را از سوسیالیسم بر جهان و تاریخ نمایان ساخت.
در پنجم نوامبر ١٩١٧ کمیته مرکزی بلشویک با اکثریت آراء قطعنامه «قیام مسلحانه اجتناب ناپذیر است و زمان آن کاملاً رسیدهاست» را تصویب و اعلام کرد. در نشست این کمیته، لنین دربارهٔ چگونگی انتظار کشیدن مردم روسیه برای «قیام مسلحانه» و زمان به قدرت رسیدن شوراها بحث کرد. لنین به موفقیت این قیام اطمینان داشت. اطمینان او از ماههای افزایش قدرت بلشویکها در شوراهای کارگری پتروگراد و مسکو سرچشمه میگرفت.
بلشویکها در شورای پتروگراد، به رهبری تروتسکی، یک کمیته انقلابی نظامی ایجاد کردند که شامل کارگران مسلح، ملوانان و سربازان بود. و می بایست از حمایت یا بیطرفی سربازخانه پایتخت اطمینان حاصل میکرد. این کمیته با برنامهریزی ماهانه مکانهای راهبردی شهر را اشغال میکردند.
در هفتم نوامبر بلشویکها نیروهای خشمگین، انقلابی و خواهان تغییر در قیام سنپترزبورگ، پایتخت روسیه آن زمان، علیه دولت موقت کرنسکی سازماندهی کردند. این رویداد با ورود یک ناوتیپ طرفدار بلشویکها، شامل پنج ناوشکن و خدمه آنها، به بندر سنپترزبورگ همزمان بود. ملوانان در بندر کرونشتات نیز وفاداری خود را به شوراهای کارگری اعلام کردند. صبح زود، کمیته انقلابی ارتش، آخرین مکانهایی را که باید مورد حمله قرار میگرفتند یا از مرکز محاصره و نگهبانی آن در کاخ اسمولنی کاسته میشد، برنامهریزی کردند. نظامیان بهطور سیستماتیک تسهیلات دولتی، ارتباطات کلیدی، تأسیسات و امتیازات را با کمترین مخالفت تسخیر کردند. گریسون پتروگراد و بسیاری از واحدهای نظامی این شهر به قیام علیه دولت موقت پیوستند.
کرنسکی و دیگر مقامات دولت موقت از مقاومت قابل توجه ناتوان بودند. راهآهن و ایستگاههای راهآهن به مدت چند روز توسط کارگران حامی شوراها و سربازان کنترل شده بود و تردد از مسیر راهآهن به پتروگراد و برعکس، برای مقامات دولت موقت غیرممکن شده یود. دولت موقت نیز قادر به یافتن هیچگونه وسیله نقلیه قابل استفادهای نبود. در صبح روز قیام، کرنسکی به شدت به دنبال دستیابی به نیروهای نظامی بود تا به دولت موقت در خارج از شهر کمک کنند. سرانجام یک خودروی پیرس آرو را از سفارت آمریکا به امانت گرفت و سوار بر آن از کاخ زمستانی خارج شد.
همانطور که کرنسکی پتروگراد را ترک میکرد، لنین طی «اعلامیهای به شهروندان روسیه» اعلام کرد که حکومت موقت توسط کمیته انقلاب نظامی سرنگون شدهاست. اعلامیه از طریق تلگراف به سراسر روسیه فرستاده شد، و این زمانی است که سربازان طرفدار شورا مراکز کنترل مهمی را در سراسر شهر به دست گرفته بودند.
هرچند بعد ازتشکیل حکومت شوراها، ضد انقلاب راستگرا و طرفداران حکومت تزاری با حمایت دولتهای امپریالیستی آتش جنگ داخلی را افروختند، اما تشکیلات داوطلبانهی کارگران، دهقانان، قزاقها و ملوانان، موسوم به گارد یا ارتش سرخ به مبارزه با ضدانقلاب بهپاخاست. پس از شکست ضد انقلاب و دولت های متجاوز حامی آنها اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال 1922 تاسیس شد.
اگر از به انحراف کشیده شدن و سرنوشت نهایی این انقلاب چشم بپوشانیم، دستاوردهای عظیم آن برای طبقهی کارگر و بشریت از ارزش بسیار بالائی برخوردار می باشد.
انقلاب اکتبر برای اولین بار پس از کمون حکومت کارگران و زحمتکشان ممکن کرد.
انقلاب اکتبر برپایهی رفاه و معیشت حدود نیمی از طبقهی کارگر جهان تاثیر مثبتی گذاشت.
تمام افراد جامعه از زن و مرد، سالمند و از کارافتاده و بیمار، جوان و میانسال که امکان کار برایشان فراهم نبود، از مزایایی همچون حقوق ثابت ماهیانه، مسکن، درمان و درصورت نیاز آموزش رایگان بهرمند شدند.
این اولین بار در جهان بود که بعد از حکومت چند هفتهای کموناردها در فرانسه، طبقهی کارگر به این حد از رفاهیات و برخورداری از امکانات موجود جامعه دست پیدا خواهد کرد.
قوانین مربوط به کار تصویب و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ملغی و ادارهی آن به شوراها واگذار گردید.
زنان، که خود در پیروزی انقلاب و تداوم و حفاظت از آن نقش موثر داشتند دارای جایگاه عالی در جامعه گردید. حکومت شورا بلافاصله تمام قوانینی را لغو کرد که امکان کامل برابری حقوقی و اجتماعی زن و مرد از بین برده بودند. زنان دارای حق رای و حق طلاق شدند. حکومت شوراها ترتیبی داد تا زنان در جامعه و به طور عملی از امکانات آموزش و پرورش و ارتقا استعداد ها و مهارت های خود برخوردار گردند. به این ترتیب زنان بدون هیچ محدودیتی، بهمثابهی نیمی از جامعه، در امور مختلف حضور پیدا کردند. حقوق انسانی زن به او دوباره برگردانده شد.
حق تعیین سرنوشت ملتها به آنان داده و قراردادهای استعماری حکومت تزاری توسط دولت شوراها الغا گردید.
امکان رشد و نموی واقعی انسان در جامعه فراهم گردید و ادبیات، فرهنگ و هنر مدرن در سطع عالی خود رشد کرد و نویسندگان و هنرمندان نامدار و مشهوری در شوروی پا به عرصه ادب و هنر گذاشتند که آثارشان در دنیا جزو آثار خاص و سطح بالاست و هزاران نمایشنامه و فیلم و سایر کارهای هنری و فرهنگی از روی آثارشان به زبانهای مختلف ساخته شده و میشود.
وقوع چنین انقلابی با این تعداد از دستاوردهای بزرگ، بیتاثیر بر جامعهی خارج از خود نبود.
بلافاصله وقوع این تغییرات مهم و مثبت، ورد زبان مردم سایر کشورها، عللالخصوص، اروپا شد و همین امر منجر به این گشت که طبقهی کارگر در دیگر کشورها نسبت به حقوق خود آگاهتر و مصممتر برای انقلاب شوند. انقلاب 1919 آلمان بر این بستر تولد یافت و متاسفانه به طرز وحشیانه ای تو بورژوازی آلمان و دولتش در خون کارگران انقلابی غرقه گردید. تولد سوسیالدمکراسی و اصلاحات گسترده در کشورهای توسعه یافته اروپائی و بویژه کشورهای اسکاندیناوی نتیجهی ترس دولتهای سرمایهداری از تمایل مردم و طبقهی کارگر برای انقلاب بود.
هماکنون نیز هزاران مجتمع مسکونی ساخته شده از زمان لنین به بعد، مامن و مسکن بسیاری از کسانی است که اکنون در روسیه توان خرید مسکن را ندارند.
پروژهی مسکن رایگان، یکی از بزرگترین و موفقترین پروژههای خانهسازی در جهان است.
نظامِ درمانی شوروری در سالهای ١٩۲٠ با تأکيد بر تأمين بهداشت و درمان برای تمام زحمتکشان تأسيس شد. نظام «طب سوسياليستی» بر پيشگيری، دسترسی و برابری قرار داشت. اين نظام “درمان ملی” بر حقی استوار بود که در قانون اساسی تضمين شده بود: حق برخورداری از مراقبت درمانی تأمين شده از طرف مؤسسات درمانی دولتی و ارايه شده به وسيله کادر واجد شرايط. اداره، تأمين بودجه و مديريت آن نظام با دولت بود. اين در آن زمان به بهترين نظام سازمانيافته پوشش درمانی همگانی منجر شد. با اینکه سرمایه داران بزرگ روس بعد از چند قادر شدند از طریق منحط کردن حزب کمونیست شوروی انقلاب کارگری و سوسیالیستی را به شکست، اما دستآوردهای ماندگار شد. نظام درمانی شوروی تا سالهای ١٩۶٠ به نتايج عالی رسيد، و در آن موقع طول عمر و سطح درمان در روسيه تقريباً برابر با ايالات متحده و ديگر بخشهای اروپا شد. اين با توجه به اينکه اتحاد شوروی در زمان انقلاب روسيه در سال ١٩١٧ در مقايسه با بيشتر اروپا بسيار عقبماندهتر بود، دستآورد ناچيزی نبود. علاوه براين، اتحاد شووری طی جنگ دوم جهانی با ويرانی و تلفات جانی روبرو شده بود که بيشتر از باقی اروپا بود. بيمارستانها و مراکز درمانی در سراسر روسيه تا دور افتادهترين مناطق سيبری و شرق دور توزيع شده بود، و اتحاد شوروی شمار عظيمی پزشک اکثراً متخصص داشت که در داخل نظام طب ملی کار میکردند.
تاثير مثبت اين را در اين واقعيت میتوان ديد که حتا تا سالهای ١٩۸٠، اتحاد شوروی شبکه عظيمی از کلينکها و مراکز کمکهای- اوليه برای ارايه مراقبتهای قابل دسترس فوری در محلهای کار و سکونت داشت که با بيمارستانها و پلی- کلينيکهای بزرگ بيماریهای پيچيده را تشخيص و درمان کرده و جراحی انجام میدادند. در سال ١٩۸۶ اتحاد شوروی ۲٣۵٠٠ بيمارستان و بيش از ٣٫۶ ميليون تخت داشت. آن تأسيسات شامل حدود ۲۸٠٠٠ مراکز مشاوره زنان و کلينيکهای کودکان، همراه با خدمات آمبولانس اورژانس و آسايشگاه بود. بسياری از بنگاههای بزرگ کلينيکهايی داشتند که به کارگران بدون آنکه محل کار را ترک کنند، مراقبتهای درمانی ارايه میکردند.
در سالهای ١٩۸٠، اتحاد شوروی از نظر نسبت تختهای بيمارستانی به جمعيت، در جهان رتبه اول را داشت. سالانه بخش بزرگی از بودجه طب ملی صرف ايجاد تأسيسات جديد میشد. وزارت بهداری بودجه را از مرکز و از طريق سطوح جمهوری، اوبلاست (ايالت)، رايون (منطقه)، و شهر توزيع میکرد. کل جمعيت به تمام خدمات درمانی به طور رايگان دسترسی داشت. تا سال ١٩٩١، مبلغ ثابتی که متناسب با تعداد تختهای بيمارستانی و تعداد ويزيت بيماران بود، به تأسيسات درمانی اختصاص میيافت.
بلافاصله پس از فروپاشی دولت شوروی، کيفيت خدمات درمانی تقريباً از هر نظر، به غير از تأسيسات درمانی که برای نخبگان طراحی شده است، تنزل يافت. در سال ١٩٩٢ روسيه ۶۶۲٧٠٠ پزشک داشت که نسبت به سال ١٩٩٠ کاهشی حدود ٣٢٠٠٠ پزشک را نشان میداد، و برای هر ١٠ هزار نفر از جمعيت، ١٣۱ تخت بيمارستانی داشت که نسبت به سال ١٩٩٠ کاهشی برابر با ٩٧هزار تخت بيمارستانی را نشان میداد. در سالهای نخست دهه ١٩٩٠، نظام خدمات درمانی روسيه دچار بحران شده بود. سالمندان به ويژه آسيب جدی ديدند و در عين حال، بودجه دولتی برای تمام جوانب مراقبت درمانی، از پيشگيری گرفته تا درمان اورژانس، شديداً کاهش يافت. در فاصله سالهای ١٩٩٠ و ١٩٩۴، بودجه خدمات درمانی از ٣٫۴ درصد بودجه ملی به ١٫۸ درصد آن کاهش يافت. کمبود دارو مزمن و فاجعهبار شد. ذخيره ابزار، مواد و داروهای باقی مانده از دوران شوروی شديداً ته کشيد، بدون آنکه جای آنها پر شود. توليد داخلی به علت کمبود مواد خام و لوازم ضروری سقوط کرد.
طی چهار سال اول بعد از فروپاشی شوروی، آن سقوط موجب افزايش مرگ و مير نوزادان و مادران و شيوع بيماریهای واگيردار و کاهش زايمان و طول عمر شد. طول عمر مردان از ۶۴ سال در ١٩٩٠ به ۵٧ سال در ١٩٩۴ کاهش يافت و طی دهه ١٩٩٠ مرگ در اثر مصرف الکل ۶٠ درصد و تلفات ناشی از بيماریهای واگيردار و انگلی ١٠٠ درصد افرايش يافت. طی دهه ١٩٩٠ نرخ مرگ و مير افزايش و طول عمر کاهش يافت.
قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی برابری را برای زنان تضمین میکرد. در ماده ١٢٢ این قانون آمده بود که: “زنان در اتحاد جماهیر شوروی از حقوق مساوی با مردان در تمام زمینه های زندگی اقتصادی، دولتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برخوردارند.”
همانطور که اشاره شد حکومت شوروى اولین و تنها حکومت جهان بود که تمامى قوانین ننگین کهن و بورژوايى را که زنان را در موقعیت فرودستى نسبت به مردان قرار ميداد و به آنان امتیازاتى بعنوان مثال در زمینه قوانین ازدواج یا قوانین مربوط به فرزندان ميبخشید، ملغى کرد. حکومت شوروى اولین و تنها حکومت جهان بود که، بمنزله حکومت رنجبران، همه امتیازات مرتبط با دارايى را که مردان در قوانین خانواده در همه جمهوریهاى بورژوايی، حتى دموکراتترین آنها، از آن برخوردار بودند ملغى کرد.
برای نخستین بار برابری زن و مرد بعد از کمون پاریس تحقق پیدا کرد حاکمیت شورایی کارگران به فوریت برابری کامل حقوق زنان و مردان را در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی به صورت قانون در آورد.
این انقلاب ضربه ای جدی به نظام جهانی سرمایه داری وارد آورد، از یک طرف کینه و نفرت همه سرمایه داران و دولت هایشان و شدیدترین واکنش خصمانه آنان را برانگیخت و از طرف دیگر امواج نیرومند آزادیخواهی و عدالت طلبی را در سرتاسر کره زمین به حرکت در آورد. تاثیرات انقلاب کارگری 1917 روسیه در دنیا به قدری بود که بورژوازی غرب از ترس و واهمه تکرار این انقلاب، به رفرم هایی چون معمول کردن حق رای همگانی برای همه شهروندان منجمله زنان، رایگان اعلام کردن آموزش و پرورش برای همه کودکان، تصویب حق بیمه و بازنشستگی برای سالمندان و کاهش ساعت کار روزانه به ۸ ساعت تن در داد.
انقلاب کبیر اکتبر، پر از درس، تجربه و ارزشهایی است که اکنون برای تمام تودههای آگاه و عاصی از رژیمهای ارتجاعی و توتالیتر این را تداعی میکند که انقلاب سوسیالیستی نهتنها امکانپذیر است بلکه میتواند حقوق انسانی هر شخص را به او بازگرداند.