«زاهدان چشم و چراغ ایران»
نویسنده دیدگاه: هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)
«هیچکس داری حقی برای اطاعت کردن نیست» (هانا آرنت)
توتالیتریسم با قانون و بدون قانون سعی می کند همه را وادار به اطاعت کند ولی زاهدان تاکنون به این اطاعت گردن ننهاده است. شعار «زاهدان چشم و چراغ ایران» هنوز سر داده می شود و زاهدان نامی است که دیگر کمتر کسی در ایران فراموش می کند و یا نسبت به آن به نحوی ادای احترام نکند.
مردم بلوچ در زاهدان همچنان در اعتراضات بدون وقفه روزهای جمعه خشم و نفرت خود را از رژیم ابراز میـکنند. جوانان تقریبا با همان شیوه شعارهای ساختار شکنانه و انقلابی سر می دهند و یا با خود شعار ها را بر روی پلاکارد ها حمل میـکنند. در همه جا چهره های جان باختگان جمعه های خونین زاهدان و خاش و یا جانباختگان دیگری که طعمه قساوت رژیم شده اند، به آنها انرژی می دهد تا به منظور دستیابی به برابری، رفع تبعیض و عدالت بجنگند. ابعاد متفاوتی از بیرحمی و شقاوت همچون کشتار فنوچ، کشتار های بیرویه سوختبران، دستگیری های بیوقفه ، اعدام فله ای زندانیان بلوچ به جرائم گوناگون در شهرهای مختلف ایران، کشتار های اسرارار آمیز بوسیله افراد باصطلاح “ناشناس” در این منطقه ، برای مردم بیانگر تبعیض سیستماتیک و ستمگری جنون آمیز و محرومیت گسترده ای است که رژیم بر علیه آنها روا می دارد، و این مردم را در مبارزه برعلیه رژیم مصمم تر می کند.
اما گذشته از علت های کلی در توضیح ادامه این حرکات در زاهدان به عوامل مشخص دیگری باید توجه کنیم.
جمعه خونین یک اتفاق ساده و بدون ریشه نبود، بلکه در آن روز یک انبار دینامیت که طی سالیان دراز انباشته شده بود منفجر شد و از آنجا تاریخ این منطقه را حد اقل در دوران بعد از انقلاب به صورت نوینی رقم زد. شوک انفجار آمیز جمعه خونین همه محلات و منجمله محلات فقیرنشین زاهدان را بشدت تکان داد و جمعیت محلی را در سوگ فرو برد. خدانور لجه ای جوانی بدون شناسنامه، ساکن یکی از بیغوله های زاهدان، یکی از عاشقان زندگی بود که به سمبل این مبارزات در آمد. نمایش شعار ها و عکس ها و یادبود های خدانور و بیش از صدتن از یاران جانباخته اش هر روز خاطره آنها را زنده نگه می دارند. دید و باز دید های مداوم، همدردی و کمک متقابل خانواده ها، و کمک و همدردی مردم محله ها نسبت به خانواده ها و مجروحان و زندانیان این وقایع و نیز انعکاس ستایش انگیز زندگی و مقاومت فداکارانه (شهادت طلبانه) این مبارزان در رسانه های اجتماعی و ماهواره ها هر روز به جمعیت محلی انگیزه می دهند تا به اعتراض خود ادامه بدهند.
جمعه خونین بحدی شوک آور بود که با وجود همه تحریفات و دروغ ها و داستان پردازی ها،ی رسانه های دولتی و مقامات سرکوبگر، رژیم را هم از این واکنشی که بدنبال داشت دچار هراس کرد و با وجود ادامه تهدید ها و گسترش دستگیری ها و اعمال تنبیهی دیگر سعی کرد عمل مستقیم سرکوب خونین دیگری در چنان ابعاد خیره کننده ای تکرار نشود چون میـتوانست با خیزش طوفان جدید امکان کنترل رژیم در همان حدیـکه مانده بود از بین برود و و نه تنها مردم منطقه بلکه تمام نیروهای رژیم را در منطقه در شعله هایی از آتش غرق کند. ماموران سرکوب بار ها خط قرمز کشیده اند ، محاصره مسجد مکی و مسیرهای منتهی ـبه آن را تنگتر کرده و پست های بازرسی یشتر ایجاد کرده اند و دستگیری ها و اعدام ها و فشار بر خانواده ها را گسترش داده اند ولی همه نقش بر آب شده و هنوز مانع ادامه حرکات اعتراضی جمعه ها نشده است .
باید دقت کنیم که حرکات اعتراضی در زاهدان با آنکه با کل جنبش در ایران پیوند یافت ولی از همان ابتدا خصلت های متفاوتی هم داشت. این خصلت ها هم در تداوم این حرکات زاهدان نقش مهمی بازی کرده است و از درون به معترضان و یا اکثریت مهم آنها آنگیزه می دهد. اعتراضات اساسا خصلت مذهبی ندارد ولی مهر قداست دینی بر آن ها خورده است بطوری که:
مسجد، مصلی و مدرسه مکی مهمترین نهاد های مذهبی اهل تسنن در ایران با آن حرکات پیوند یافته اند.
روز جمعه، نماز جمعه و امامت نماز جمعه همه به بخش تقریبا جدا ناپذیری از این حرکات در آمده اند.
در این پروسه مولوی عبدالحمید علیرغم تمایلات محافظه کارانه ایـکه داشت تا حدودی رادیکالتر شد ولی علیرغم داشتن ایده هایی همچون اسلامی کردن سیاست و دولت (ضد سکولاریسم) حجاب واقعی اسلامی (امتناع از ذکر نام مهسا و جنبش زن، زندگی، آزادی)، اعتقاد به قصاص و خاموش بودن در مورد مجاز بودن کارهای هنری همچون رقص و آواز و موسیقی و نقاشی ومجسمه سازی و فیلم٫ به چهره اصلی این اعتراضات نه تنها در سطح محلی بلکه به چهره ای ملی و حتی جهانی تبدیل شد .
سازمان یافتگی و رهبریت بمفهومی نسبتا باز حرکات را منظم، قابل پیش بینی و کنترل شده در آورده است بطوریکه بندرت حرکات از مسیر های تعیین شده خارج و یا از طول زمان مقرر خارج می شوند و از این رو به محلات گسترش نیافته و از جانبـ معترضان به درگیری و خشونت کشیده نشده است و این بنحوی نتیجه یک توافق غیر رسمی بین مکی و مقامات امنیتی بوده است. و احتمالا همین توافق ضمنی هم تا حدودی نیرو های امنیتی را از حملات خونین مستقیم به معترضان باز داشته است.
با آنکه بخش مهمی از جمعیت زاهدان را غیر بلوچ ها تشکیل می دهند و آنها عملا به حماایت آشکار و فعال از اعتراضات مردمی بلوچ ها نپرداخته اند ولی تقریبا هیچ برخورد خصومت آمیزی بین بلوچ ها و غیر بلوچ ها و یا سنیان و غیر سنیان رخ نداده است و بعضی از گزارشات غیر رسمی خبر از همدردی جمعیت غیر بلوچ نسبت به مردم بلوچ و این اعتراضات داده اند. و احتمالا این همدردی همراه با سکوت بصورت عامل بازدارنده ای در نیات تهاجمی رژیم بازی کرده است.
در این دوران که چندین ماه از جمعه خونین میـگذرد بندرت فعالیتی از جانب گروههای مسلح مثل جیش العدل به چشم خورده است و علیرغم تبلیغات رژیم برای مخدوش سازی اهداف و خصلت اعتراضات تقربیبا هیچ و یا بندت حرکت آشکارجدائی طلبانه و یا تروریستی ای وجود نداشته است.
حرکات اعتراضی جمعه ها با آنکه عموما مردانه مانده است و حتی حرکات اولیه زنان در خیابانهای زاهددان متوقف شده است ولی اساسا متنوع تر شده است و سطح آگاهی معترضان و عمدتا مردم را در بلوچستان نسبت به تبعیض و ستم قومی و مذهبی و حقوق شهروندی افزایش داده و احساس همبستگی را در آنها تقویت کرده است. اکنون تعداد زیادی آز زنان و مردان جوان در فضای مجازی در این مورد بحث میـکنند و هر جا که ممکن است شعار میـنویسند و از همدیگر حمایت میـکنند. زنان جوان در حوزه های اعتراض غیر خیابانی فعالیت گسترده ای پیدا کرده اند.
با آنکه نا موزونی در اعتراضات خیابانی چه از نظر جفرافیائی و چه از نظر جنسیتی، هنوز وسیع است ولی میزان همدردی نسبت به اعتراضات زاهدان وسیع است بطوری که ترفندهای رژیم برای ایجاد تفرقه از طریق قرار دادن عاملان خود در مقام سرطایفه و یا ملا و معتمد در مقابل اعتراضات زاهددان و یا مولوی عبدالحمید تاکنون نا موفق بوده است. با وجود این رژیم بدون وقفه به ایجاد رعب و وحشت و عملیات جنایتکارانه و تنبیهی خود ادامه می دهد.
اگر نکات فوق را در یکجا بگذاریم متوجه می شویم که ںکته مهمی که در تداوم این حرکات اعتراضی نقش داشته این است که از جنبه هایی به حرکات زاهدان خصلتی مناسک گونه و مقدس بخشیده است. بطوری که این حرکات اعتراضی با ثواب و شهادت و قداست همراه است. این خصوصیات به معترضان انگیزه و انرژی و وظیفه مندی بیشتر می دهد ولی در بردارنده خطرات جدی نیز هست.
این تقدس و نظام همنواخت خصوصیات متضاد خود را بهمراه دارد. و این بدین معناست که اگر اعتراضات در چهارچوب های قومی و مذهبی محلی باقی بماند و این قداست که با شخصیت کریسماتیک مولوی در آمیخته است، هم تضعیف شده و ارزش های روتین حرکات ، بویژه در شرایط تداوم وقفه در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» از میان برود معترضان به مسیر های متفاوتی و متضادی خواهند افتاد. اولا در چنان حالتی، اگر مولوی بتواند خود را حفظ کند احتمالا بصورت نیروئی ضعیف و بینابینی ادامه خواهد داد. دوم بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت اعتراضی احتمالا بسوی دیدگاههای بنیادگرایان مذهبی خواهند رفت، سوم بخشی هم بسوی گروههای افراطی ناسیونالیسم قومی راند ه می شوند که در هر دو صورت اخیر شکاف های ما بین قومی و زبانی و دینی عمیق تر خواهد شد و احتمالا بسوی خشونت و پاکسازی های قومی و دینی خواهد انجامید. بخشی هم که در حال حاضر ضعیف تر بنظر می رسند دیدگاهی ترقیخواهانه (دموکرات و چپ) و ماورای سیاست های قومی- دینی به پیش می گیرد و در صورت ازسرگیری حرکات انقلابی در ایران و پیوند اعتراضات مردم بلوچ با جنبش سراسری موقعیت آنها تقویت شود واز حمایت بخش هایی از حرکات زنان، دانشجویان و معلمان و قشر هایی از مردم زحمتکش برخوردار شوند. البته همه این جهت گیری های احتمالی چه سکولار باشند چه غیر سکولار بخش مهمی از مشروعیت حرکات خود را با رجوع به ابعاد گسترده کشتار و سرکوب که بروشنی بیانگر این واقعیت شده است که مردم قربانی ستم، تبعیض و نابرابری بوده اند و تضاد های آنان را با ساختار قدرت مرکزی و حکام رژیم بسیار عمیق کرده است، توضیح خواهند داد.
هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر) ـ لندن ۹ می ۲۰۲۳