یادداشت روژمان – حوادث و سوانح محیط کار و انقلاب
شاید عنوان بالا تعجب انگیز باشد. چه ارتباطی بین حوادث و سوانح محیط کار و انقلاب می تواند وجود داشته باشد؟ توضیح می دهیم.
اول به بخشی از گزارش زهرا معرفت توجه کنید. گزارش دردناک این روزنامه نگار تحت عنوان ” روایت کارگران از حوادث بالای کار و انکار مسئولان/ جراحتهای “ضمنِ کار” گاه زندگی را به باد میدهد!” در ایلنا منتشر شده است.
روایت کارگران از حوادث بالای کار و انکار مسئولان/ جراحتهای “ضمنِ کار” گاه زندگی را به باد میدهد!
“در طول یک ماه گذشته تعداد حوادث کار به قدری بالا و دردناک بوده که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. … آخرین آمار حوادث ناشی از کار را مدیر دفتر معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی ارائه داده است؛ به گفتهی او، تعداد افرادی که در سال ۱۴۰۰ به دلیلِ حوادثِ ناشی از کار به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند ۲۸هزار مورد است. همچنین به گفتهی معاون روابط کار وزارت کار، حدود ۸۰۰ کارگر سالانه به دلیل حوادث ناشی از کار فوت و ۱۳هزار کارگر دچار قطع عضو و مصدومیت میشوند.”
زهرا معرفت به یکی از دلایل آمار بالای سوانح و حوادث در مراکر کار اشاره می کند:
“باید توجه کرد که کارگران به دلیلِ موقعیتِ ضعیف خود گاه توانِ دفاع از خود و مطالبهی حقوقشان را ندارند. در جایی که کارگران به راحتیِ چرخاندنِ دست و ثبت کردنِ یک امضا روی برگهی قراردادِ کارِ یک طرفه اخراج میشوند، وقتی اخراجِ کارگر با بیست سال سابقهی کار قانونی باشد، وقتی کار به سختی پیدا شود، وقتی کارگران برای حداقل حقوق ماهیانه راضی به قرار گرفتن در هر موقعیتِ خطرناکی میشوند، بالا رفتنِ آمار حوادث کار چیزی دور از ذهن نیست. “
در چند دهه ی گذشته جمهوری اسلامی و سرمایه داران تحت حمایت آن با استفاده از سیاست وحشیانه نئولیبرالی در اقتصاد و استفاده از زور و زندان طبقه کارگر ایران را به بی حقوقی سیاسی و محرومیت از تشکل طبقاتی و سیاسی مستقل راندند. در نتیجه آنها زنان و مردان کارگر را دچار فقر شدید کرده و در مبارزه طبقاتی در مقابل خود ضعیف نمودند. در چنین شرایطی یک مشت پیمانکار بر محیط های کاری مسلط شدند که حتی دستمزدهای ناچیز کارگران را سر موعد نپرداختند. کابینه های مختلف مراکز کاری متعدد را به قیمتی بسیار ارزان در اختیار خدمتگزاران جمهوری اسلامی گذاشتند و اکثر آنها کاربری آن مراگز را تعییر داده و کارگرانش را در خیابان ها رها کردند. آنها در مراکز باقیمانده کارگران را در ناایمن ترین شرایط به کار گرفته و محیط های کاری را به صورت قتلگاه کارگران درآوردند. صاحبان سرمایه به کمک دستگاه های سرکوب و در تناسب قوایی که رژیم به نفعشان ایجاد کرده بود مبارزات رو به رشد زنان و مردان کارگر را با موانع جدی روبرو نمودند.
انقلاب کنونی تناسب قوا را تا حدود زیادی به نفع مردم و کارگران عوض کرده است. کارگران در این شرایط می توانند صاحبان سرمایه، دولت و بساز و بفروش ها را وادارند مراکز کاری تحت نظارت نمایندگان خود کارگران ایمن گردانند. آنها باید مخارج ایمن سازی کارخانه ها، معادن، ادارات و سایت های ساختمانی را بپردازند. آنها باید کارگران را به طور منظم در شیوه حفاظت از خود آموزش دهند و این آموزش ها هر از چندی به روز شوند. می توان و باید کاری کرد که ادارات مسئول بازرس های زیادی را به کار بگیرند و با همکاری نمایندگان کارگران صاحبان سرمایه و دولت را ناچار کنند مراکز کاری را ایمن کرده و ایمن نگه دارند. لازم است بازرسان را ناچار کرد تمام حوادث و سوانح را به طوری واقعی گزارش کنند. باید آنها را مجبور کرد از گزارشات تحریف شده به نفع کارفرما دست بردارند. طی سال های گذشته آنها گزارشاتی را تهیه کرده اند که موجب تضییق حقوق کارگران و بویژه کارگران افغانی صدمه دیده و یا جانباخته شده است. در ضمن کارفرماها شماری از حوادث و سوانح را گزارش نمی کنند. در تناسب قوای جدید می توان از طریق مبارزه جلو همه آن اجحافات را گرفت.