
مطلب احمدیان، زندانی سیاسی کورد اهل بانه، که ۱۵ سال گذشته را در زندان بوده و با مشکلاتی مانند تنگی کانال نخاع و عفونت بیضه مواجه است، در نامهای از زندان اوین کە ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شدە است با اشاره به مخالفت دادستان با توقف اجرای حکم یا اعطای مرخصی درمانی، نوشت:
“هرگز از مرگ نهرا سیدهام
اگرچه دستانش در ابتذال شکننده تر بود
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افرون تر با شد
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان
من زندانی سیاسی مطلب احمدیان متولد بانه در کردستان هستم که محکوم به ۳۰ سال زندان می باشم و هم اکنون ۱۵ سال از آن را بدون حتی یک روز و یک ساعت مرخصی در سخت ترین شرایط سپری کردهام. از نوجوانی با درک ظلم و ستم سیستماتیک در حق مردم کوردستان در حد فهم و آگاهی خود و برای آزادی و برابری تمام مردم سرزمینم مبارزه کردهام. در سال ۱۳۸۹ در سن ۲۵ سالگی دستگیر شدم و در زمان بازجویی تحت انواع شکنجه هایی قرار گرفتم که حتی فکر کردن به آن تن هر انسان با وجدانی را به لرزه در می آورد.
در طی دوران بازجویی و بازداشتم در ارومیه برای ماهها در سلول انفرادی نگه داشته شدم در حالیکه در این ایام بازجویان پایم را شکستند، کتفم را از جا در آوردن، دندههایم شکسته شد، تمامی دندانهایم بجز ۳ عدد در دهانم خرد شد و مشت و لگد و کابل جیره روزانهام شد تا جائیکه حتی بازجو بنا به تشخیص کارشناسی خود این بلایا را برایم کافی ندانست و مرا ۲۴ ساعت لخت مادرزاد در زیر بارش برف در زمستان دستبند و پابند کرد و با میلگرد به جانم افتاد. تا جایی که بخاطر دارم یک ضربه کاری به کمرم دنیا را در برابر چشمانم تیره و تار کرد. وقتی بهوش آمدم در سلول انفرادی خودم بودم ولی توانایی حرکت نداشتم و تا ۶ ماه فلج کامل بودم و پوشک می بستم. بعدها مشخص شد که بر اثر ضربات میلگرد ۳ مهره کمرم شکسته و آسیب جدی دیده است.
در تمام این ۱۵ سال گذران حبسم روزی نبوده است که آب خوشی از گلویم پایین برود و بیماری ها رهایم کنند ولی همیشه در وجودم احساس سر بلندی و غرور میکنم چون بنا به آموخته هایم مقاومت در برابر ظلم و ستم را عین زندگی می دانم و برای سربلندی مردم سرزمینم همیشه حی و حاضر هستم.
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان
هر چند این فرزند کوچک شما در جان خود احساس ایستادگی و مقاومت میکند اما شکنجه ها و سالیان متمادی زندان جسم مرا به کلکسیونی از بیماری ها تبدیل کرده است. هم اکنون من با تنگی کانال نخاع ، عفونت شدید بیضه، کولیت روده و خونریزی روده، پارگی فتق و پرده دیافراگم و پیچ خوردگی معده و استفراغهای روزانه، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنیعشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم بطوریکه حتی از خوردن غذا نیز عاجزم و وزنم بشدت کاهش یافته است در حالیکه شکمم بدلیل آب آوردگی، بسیار متورم و دردناک شده است.
با وجود تمام پیگیری های خودم و وکیلم در یکسال گذشته و با وجود نیاز فوری به عمل جراحی کمر، فتق و روده و با وجود موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده جهت انجام معالجه در مراکز درمانی خارج از زندان و همچنین موافقت بهداری زندان اوین و دادیار و تامین وثیقه ۵ میلیارد تومانی و ضمانت و کفالت ۵ وکیل شرافتمند دادگستری و موافقت همه افراد و نهادهای ذی ربط ولی متاسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) با خلف وعده و افزایش مبلغ وثیقه به۸ میلیارد تومان و عدم توانایی من در تامین آن بیش از یک سال است که از توقف حکم من جلوگیری می کند و مانع ادامه درمانم شده است.
امروز وضعیت من وخیم تر از هر زمان دیگر است و بنابر اعلام چند باره بهداری اوین دیگر امکان نگهداری من در زندان نیست. شخص دادستان تهران مانع هر اقدام حیاتی و فوری برای حفظ جان من شده است و در واقع به جای طناب دار، حکم مرگ تدریجی مرا صادر کرده است.
من از مرگ در راه آزادی و باورهایم هیچ هراسی ندارم اما نمی توانم بدون مبارزه و در سکوت به آن تن دهم از همین رو از تمام وجدانهای بیدار و نهادهای حقوق بشری تقاضا دارم تا صدای من باشند و به تمام مراجع قانونی، حقوقی و بین المللی و شخص گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران خانم مای ساتو اعلام می دارم که مسئولیت مستقیم جان من بر عهده شخص صالحی دادستان تهران میباشد. دیگر سکوت نخواهم کرد و حق مشروع خود می دانم تا اعتراضم را به هر طریقی که می توانم بیان نمایم.
ژن، ژیان، آزادی
زن، زندگی، آزادی
مطلب احمدیان، زندان اوین، بهمن ۱۴۰۳”