
آنچه با عنوان بیانیهی جمعی از پانایرانیستها علیه برگزاری مراسمهای نوروز سال ۲۷۲۵ «۱۴۰۴» در کوردستان منتشر شده، نه صرفاً اظهارنظری ایدئولوژیک، بلکه یک اقدام سیاسی تمامعیار در راستای پروژهی مستمر «هویتزدایی» از ملتهای غیرفارس در ایران است. این بیانیه، با لحنی تهدیدآمیز و زبانی نژادگرایانه، خواستار جلوگیری از برگزاری آیینهای نوروز در مناطق کردنشین شده، اصل ۱۵ قانون اساسی را زیر سؤال برده، و حتی خواستار برکناری مسئولانی که مجوز چنین مراسمی را صادر کردهاند، شدە است.
اما سوال اساسی این است: از چه چیزی میترسند؟
پاسخ روشن است ، ترس آنها نه از نوروز که از زنده بودن یک ملت است. ملت کُرد در طول دههها سرکوب ساختاری، زندان، تبعید و حذف فرهنگی، هرگز از حافظهی جمعی و خواستەهای بر حقش عقب ننشسته است. امروز نیز نوروز در شهرهایی چون کرمانشاه، ایلام، ارومیه و پلدشت، سقز نه بهعنوان یک آیین نمایشی، بلکه بهعنوان نماد سیاسی، فرهنگی و تاریخی ملت کُرد برگزار میشود. مشعلهای نوروزی که در ارتفاعات زاگروس روشن میشوند پاسخ به قرنها سیاست انکارند.
بیانیهی پانایرانیستها بازتاب اضطراب تاریخی جریانهاییست که بقای خود را در یکدستی زبانی، فرهنگی و هویتی جستجو میکنند. جریانی که ایران را نه بهعنوان کشوری با تنوع ملتها ، بلکه بهعنوان یک “ساختار تکقومیتی” متصور میشود. آنها میدانند که پذیرش نوروز بهمثابه یک جشن ریشهدار کُردی، به معنای به رسمیت شناختن تاریخ و حضور ملتیست که سالها با ابزارهای امنیتی، سیاسی و رسانهای مورد حذف و سانسور قرار گرفته است.
مراسمهای گستردهی نوروز در کرمانشاه با حضور دهها هزار شهروند، جشنهای پرشور در ارومیه، آیینهای اصیل ایلام و پلدشت، نشان میدهند که هیچ پروژهی حکومتی یا پانایرانیستی نمیتواند پیوند این ملت را با هویت خود قطع کند. این مراسمها، نوعی بازپسگیری فضاهای عمومی توسط ملت کُرد است. برگزاری نوروز در این معنا خود یک اقدام سیاسی است؛ اقدامی در برابر سیاست مرکزگرایان و یکسانسازی.
بیانیهنویسان، در همصدایی با علی خامنەای رهبر جمهوری اسلامی که هر حرکت مردمی را بە “نفوذ دشمنان و سرویسهای امنیتی بیگانە” نسبت میدهد، دشمن دشمن گویان، برگزاری آیینهای نوروزی در کوردستان را “خواست قلبی دشمنانی کە دور و بر ایران دندان تیز کردەاند، دانستەاند و بە این ترتیب رسماً در جبههی استبداد هویتی ایستادهاند.
این سخنان تنها توهین به کُردها نیست بلکه توهینی آشکار به همهی ملتهاییست که در جغرافیای ایران زندگی میکنند و سهمی از قدرت سیاسی و فرهنگی ندارند. این همان دکترین مرکزگرایانهایست که خواهان «ایران بدون ملتها» است . ایرانی تکزبانه، تکفرهنگ، و تکروایت.
اما نوروز در کوردستان، صرفاً آیینی برای گرامیداشت بهار نیست. این آتش، استعارهایست از مقاومت. آتشی که مبارزان کُرد مشعل نوروز را در دل تاریک ترین زندانهای آتاتورک فاشیست روشن کردند و هنوز آتش این مشعل بر فراز کوەهای زاگروس مقاوم روشن است .
ملت کُرد با هزاران سال تاریخ و فرهنگ نه از تهدید میهراسد و نه از حذف واهمه دارد. آنکه باید بترسد، ذهنیتی است که برای خاموش کردن یک آیین، اینچنین به جنون سیاسی افتاده و تا مرز تهدید مقامات اجرایی محلی نیز پیش رفته است.
بیایید حقیقت را عریان بگوییم:
تا زمانی که ملتها در ایران از حق بیان، آموزش، آیین و حضور آزادانه در مناسبتهای فرهنگی و تاریخیشان محروم باشند، هیچگونه وحدت ملی ممکن نخواهد بود. وحدتی که بر پایهی تحقیر، تبعیض و انکار بنا شود، همانند دیوارهاییست که با صدای اولین فریاد حقیقت فرو خواهد ریخت.
نوروز در کوردستان زنده است.
نه با مجوز حکومتی بلکه با ارادهی ملتی مقاوم این نوروز تجلی مبارزه است. تجلی حافظهی جمعی مردمانیست که هیچ حکومتی نتوانسته و نخواهد توانست هویتشان را مصادره کند.
یحیی سرخانی