رامیار حسینی – اولین ایده های سوسیالیستی در یونان از پناهندگان سیاسی فرانسوی مقیم در یونان، پیروان سوسیالیست آرمانگرایانه سنت سیمون، در زمان اوتوناس، شروع شد. واسیلیس لازاریس در اثر خود “ریشه های جنبش کمونیستی یونان” از “سایمونیستهای قدیس” بە عنوان اولین رگەهای سوسیالیستی بیش از نیم قرن قبل از درست شدن حزب کمونیست یونان یاد می کند.

تاثیر سوسیالیسم فرانسوی در یونان
در دهەی ١٨٣٠ و پس از بە قتل رسیدن حاکم یونان “ایوانیس کاپودیستریاس” شرایط داخلی یونان بە نابەسامانی کشیدە شد و دولتهای منطقە اوتوناس کە یک شاهزادەی آلمانی زیر سن بود را بە یونان آوردە و او را تا بە سن قانونی برسد بە عنوان پادشاه یونان برگزیدند. تا آن زمان کە بە سن بلوغ برسد در یونان قدرت توسط سه نایب السلطنه، آرمانسبرگ، مورر و آیدک اعمال میشد و در همین آشوب و شرایط نابەسامانی که در آن زمان در یونان ایجاد شده بود، برخی از پناهندگان فرانسوی فعالیت سیاسی خود را در نافپلیو کە در آن زمان پایتخت کشور تازە تاسیس شدەی یونان بود و سایر مناطق کشور آغاز کردند.
اینها به طور خاص پیروان سنت سیمون (س. سن سیمون، سوسیالیست اتوپیای فرانسوی) بودند که او در آن زمان اصول اساسی انقلاب بورژوایی فرانسه را از مواضع چپ تر ترویج می کرد و از محو کامل همه داراییهای خصوصی بورژواها دفاع می کرد کە محصول کار تولیدی نبودند. او به دنبال تبدیل دولت، از طریق تغیر سلطه و اداره افراد، به سازماندهی خط تولید و تنظیم کنندەی امور سیاسی و اجتماعی بود. یکی از مهمترین سانسیمونیستهای فرانسوی فعال در یونان در آن زمان، گوستاووس آیشتال بود که در اکتبر ١٨٣٣، یعنی نه ماه پس از ورود اوتوناس، به قصد تلاش برای ایجاد یک جامعه صنعتی وارد کشور یونان شد.
آیشتال به همراه فرانکو گراگلیار، رئیس ژاندارمری وقت، و برخی دیگر از سانسیمونیستها، تلاش کردند یونان را بر مبنایی سازماندهی کنند که معتقد بودند آن را به یک کشور واقعاً مستقل تبدیل خواهند کرد. گسترش ایدههای سوسیالیسم آرمانشهری و اقدامات مربوطه البته طبقه حاکمان یونان را نگران کردە بود. چندی طول نکشید نایب السلطنە با اتکا بە مادەی ١٢ قانون جزای کشور آنها را مجرم خواند و خواستار اخراج آنها و تمام ایدەهای سوسیالیستیشان از یونان شد. “طبق مادەی ۱۲ قانون جزا در شرایطی که اتباع بیگانه در امور کشور ما دخالت داشتە باشند باید فوراً از کشور مادر اخراج شوند”. بنابراین، برنامه آیشتال اجرا نشد و پس از روی کار آمدن اوتوناس و منصوب شدن آرمانسبرگ به نخست وزیری، آیشتال از سمت خود استعفا داد و به فرانسه بازگشت. با این حال، نفوذ سانسیمونیسم در حلقه نسبتاً گسترده ای از روشنفکران در یونان حفظ شد، اما هنوز بدون اینکە تاثیر و توانایی سازماندهی اقشار پایین جامعە را داشتە باشد.
اصطلاح سوسیالیسم و ورود متون مارکس بە یونان
پس از سال ١٨٦٠، رویدادهای مهم تاریخی و انقلابی در سراسر منطقە، طبقه کارگر را در کنش طبقاتی سیاسی مستقل خود، که مهر خود را بر تحولات اجتماعی می گذارد، برجسته می کند، مانند اقدام “اتحادیه بین المللی کارگران” که توسط مارکس و انگلس در 1864 تأسیس شد. مثال دیگر کمون پاریس در سال 1871 بود، و همچنین مبارزات بزرگ کارگری در اروپای غربی و آمریکا (اعتصابات گستردەی کارگری در شیکاگو برای حق ٨ ساعت کار) بر بخشهایی از طبقه کارگر یونان و همچنین بخشی از روشنفکران دموکرات بورژوا تأثیر گذاشت. نتیجه این تأثیر، انتشار روزنامه های فراوان و در عین حال ظهور اولین گروه های سوسیالیستی در مناطق مختلف یونان بود. بنابراین، گروه های سوسیالیستی در میتیلینی، لاوریو، سیروس، کفالونیاس، پاتراس، آتن و پیرئوس تأسیس می شوند. فعالیتهای سازمانیافتهتر و توسعهیافتهتر حول ایدههای سوسیالیستی در سال ١٨٩٠، زمانی که استاوروس کالیرگیس «انجمن سوسیالیست مرکزی» را در آتن تأسیس کرد، با شعبههایی در شهرهای دیگر نیز توسعه یافت.
اصطلاح سوسیالیسم برای اولین بار در یونان در روزنامەی ” Smyrna” توسط روزنامەنگار و فعال مشهور کارگری سوفیانوپولوس در سال ١٨٤٩ استفاده شد و اصطلاحات کمونیست و کمونیسم در مجلەی Eftanisa در سال ١٨٥٨ برای توصیف و متهم کردن جوزف مامفراتوس (١٨١٦-١٨٨٨)، یکی از رهبران “حزب رادیکال”، حقوقدان، تحصیل کرده در دانشگاه های ایتالیا و فرانسه به کار رفت.
یونان در سال ١٨٧٠ دو برابر جمعیت اصلی (سال ١٨٣٠) را دارد یعنی جمعیتش بە ١.٥٠٠.٠٠٠نفر(یک میلیون وپانصد هزار نفر) می رسد. در آن سالها این کشور دارای یک بورژوازی روستایی و شهری کاملاً پویا است که مدعی است به تنهایی قدرت را به دست می گیرد. در کنار آن، طبقه کارگر و کارمندان دولت در حال افزایش هستند. کارخانه های کشتی سازی و بندر سیرا در دریای اژه صدها کارگر را استخدام می کنند. همین امر در مورد حمل و نقل تجاری نیز صادق است. تعداد دریانوردان بیش از ٢٠،٠٠٠ نفر است. از مناطقی که بعد از انقلاب سال ١٨٢١ تا سال١٨٧٠بە یونان اضافە شدە بودند، به غیر از آتن، حداقل ده مرکز استانی دیگر بە شهرهای صنعتی تبدیل می شوند.
با تجربه شکست کمون و بحران سیاسی مزمن یونان، اولین سوسیالیستهای یونانی تصمیم گرفتند که ابتکار عمل را برای تشکیل یک جنبش سیاسی جدید، با اصول منسجم دمکراتیک، به دست گیرند که به تأسیس یک حزب سوسیال دمکراتیک بیانجامد[1]. مهمترین جنبش در این دوران توسط پانایوتیس پاناس کە پیرو دموکرات-چپ ایتالیایی مازینی، که در اولین جلسات انترناسیونال اول نیز شرکت کرده بود، نمایندگی می شد. در ربع آخر قرن نوزدهم، در یونان، طبقه کارگر در اولین کارخانههایی که پس از سال ١٨٧٠ ظاهر شدند، شروع به تجمع میکنند و بدینگونە اولین پرولتاریای صنعتی در مقام جنبش ظاهر میشود. تا آن زمان کارگران در مغازه ها، صنایع کوچک، در بنادر و کشتی های تجاری و در چند واحد معدنی پراکنده بودند. در این زمان اولین اتحادیه ها و اولین مبارزات کارگری بە طرز قابل توجهی سازماندهی شدند. البته اولین اعتصاب کارگری در سال ١٨٢٦ توسط ناشران نافپلیون صورت گرفت، اما نقطه عطف چشمگیری در تاریخ جنبش کارگری یونان اعتصاب بزرگ معدنچیان لاوریو در سال 1896 بود که به شکل قیام در آمد. در همان دوره در اواخر قرن نوزدهم، ادبیات سوسیالیستی نیز عمدتاً از طریق روزنامههایی با آثاری مانند «زن و سوسیالیسم» و «تاریخ و نظریهی سوسیالیسم» باترجمەهای آثار مارکس و انگلس گسترش یافت.
آغاز قرن بیستم، پیش بە سوی اتحاد و انسجام کارگران در یونان
در آغاز قرن بیستم، در سال ١٩٠٧، اولین اثر نظری ادبیات سوسیالیستی یونان منتشر شد، کتابی بود با عنوان “مسئله اجتماعی ما” که اولین تلاش برای بررسی مشکلات جامعه یونانی مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی است که ناگزیر بودن مبارزه طبقاتی را به عنوان تنها عامل پیشرفت اجتماعی تبلیغ می کند. این کتاب توسط جی. سکلیروس (نام مستعار) نوشتە شد و در هم آن سال نفوذ و گسترش این کتاب تاثیر بسزایی در جنبش کارگری میان طبقات پایینتر یافت. پس از آن، کوستاس هاتزوپولوس، که با افکار سوسیالیستی در آلمان آشنا شدە بود، اثر تاریخی کلاسیک مارکس و انگلس «مانیفست حزب کمونیست» را تحت عنوان «مانیفست سوسیالیست» و بعداً اثر انگلس را با عنوان «توسعه سوسیالیسم از آرمانشهر به علم» را ترجمه کرد. در حالی که بعدها روزنامه “جامعه” شروع به انتشار گزیده هایی از “سرمایه” مارکس کرد.
پس از انتشار این آثار جنبش سوسیالیستی و کارگری یونان اکنون وارد دوره بلوغ می شود و راه را برای آشنایی جنبش کارگری با جهان بینی علمی هموار می کند. در همان زمان، جنبش کارگری توسعه یافت، زیرا اولین تلاش ها برای متحد کردن اتحادیه ها در مراکز کارگری انجام شد، در حالی که در سال ١٩١١ اولین فدراسیون سراسری یونان (پانهلنیک) کارگری تأسیس شد. این اولین تلاش برای اتحاد طبقه کارگر در یک سازمان واحد بود.
در اواخر سال ١٩١١، مرکز سوسیالیست در آتن توسط N. Giannios تأسیس شد. مرکز سوسیالیست بر اساس کنگره های بین المللی انترناسیونال دوم، برنامه و اصول خاص خود را داشت کە برجستەترین اهداف آن عبارت بودند از :
١-ترویج افکار سوسیالیستی در یونان با سازماندهی کارگران در اتحادیه های کارگری،
٢-اظهار یک سری اصلاحات در مورد اعطای حق رای مشارکت سیاسی بە زنان،
٣-استقرار سیستم انتخاباتی نمایندگان و برچیدە شدن کامل سیستم پادشاهی- وراثتی
٤- پرهیز از هرگونه جنگ تهاجمی و تلاش برای اتحاد همەی نیروهای کارگری در فدراسیون دموکراتیک بالکان.
یک سال بعد و در سال ١٩١٢، گروه سوسیالیست جوانان یونانی توسط کارگران جوان در آتن تأسیس شد و دوهفتەنامەی «آناستازیس» را منتشر کردند. این سازمان بر اصول سوسیالیسم علمی و ضرورت روشنگری و سازماندهی جوانان کارگر تأکید داشت و هدفش ایجاد یک گروه جوانان سوسیالیست پانهلنیک و آماده سازی مبلغان برای مبارزه سوسیالیستی در سراسر یونان و منطقەی بالکان بود.
جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر و تاسیس حزب کارگران
پس از شروع جنگ جهانی اول شرایط در یونان نیز تغییر کرد و بسیاری از گروهها و جنبشهای کارگری کە تا آن زمان مستقل و با گفتمانهای متفاوت از هم فعالیت می کردند اهمیت ایجاد اتحاد بیناجنبشی را حس می کردند. بە دنبال این تغیرات در ژوئن ١٩١٧، کنفرانس سوسیالیستهای نوگرا در آتن برگزار شد، که تصمیم گرفت مرکز سوسیالیست و اتحادیه سوسیالیست را در یک سازمان واحد به نام بخش سوسیالیست آتن ادغام کند. انقلاب اکتبر در روسیه تأثیر تعیین کننده ای بر تسریع روندها و بلوغ نیاز به تأسیس حزب پرولتاریا داشت. جنبش تصمیم گرفت در اکتبر همان سال کنفرانسی را با هدف تأسیس حزب سیاسی طبقه کارگر تشکیل دهد.
بدین ترتیب در آگوست ١٩١٨، یک کنفرانس عمومی کارگری در آتن با هدف تدارک برگزاری کنگره پانهلنیک کارگری برای اتحاد تشکل های سندیکایی طبقه کارگر و ایجاد یک هیئت مرکزی سندیکایی برگزار شد. کنگره پانهلنیک کار خود را در ماه اکتبر ١٩١٨ یعنی یک سال پس از انقلاب اکتبر در آتن بە منظور تاسییس حزب واحد کارگران بە اتمام رساند. در این کنفرانس کە با شرکت ١٨٢ نماینده از ٣٢٠ اتحادیه کارگری، با ٦٥٠٠٠ عضو از مجموع ٨٠٠٠٠ کارگر سازمان یافته، در شهر پیرئوس انجام شد. نقش اصلی در سازماندهی کنفرانس بر عهده نهاد کارگری تسالونیکی موسموم بە “فدراسیون” بود. این در حالی بود کە مراکز کارگری آتن و پیرئوس بیشتر تحت نفوذ حزب لیبرال بودند. هدف آنها هدایت جنبش کارگری در مسیر اصلاح طلبی و همکاری طبقاتی بود.
کنگره پس از تعارض و بحثهای طولانی و ایدئولوژیک، در نهایت با ١٥٨ رأی (از مجموع ١٨٠ رأی)، ٢١ رأی مخالف و ١ رأی ممتنع، اصل مبارزه طبقاتی و مبارزاتی کارگران و کارمندان – به دور از هرگونه حمایت بورژوازی- را پذیرفت. این گامی تعیین کننده برای اتحاد عمل طبقه کارگر بود که منادی تأسیس یک حزب سیاسی را برای طبقه کارگر بنا نهاد.
چند روز پس از کنگرە، بالاخرە کارگران و مبارزان سوسیالیست در مسیر تاسیس حزب واحد برای کارگران قدم نهادە و اینگونە حزب کمونیست یونان (KKE) را تاسیس کردند. این در واقع مهمترین رویداد تاریخی آن زمان بود، زیرا پایە و اساس توسعەی مبارزەی طبقاتی آگاهانە برای ایفای نقش تاریخی طبقەی کارگر را تشکیل داد. من در نوشتاری دیگر که پیشتر در وبسایت رادیو زمانه منتشر شده است، بە شرایط حزب کمونیست یونان از تاسیس تا امروز پرداختەام.
[1] اینجا لازم بە ذکر است کە استفادەی اتحادیەهای کارگران سوسیالیست در یونان از مفهوم سوسیال دمکراسی متفاوت از معنی امروزی این مفهوم است زیرا آنها منظورشان از استقرار یک حکومت سوسیالیستی است کە دمکراسی را بە ارمغان آوردە و بساط پادشاهی-وراثتی را برمی چیند.