یادداشت روژمان: آبان سرخ و جنبش کارگری (بخش دوم)
کارگران تاکنون بسیار به ندرت اکسیون های معینی را برای اعتراض به کشتار ددمنشانه انقلابیون معترض در شهرهای ایران، و بویژه در کردستان، و حمایت از مطالبات انقلابیون انجام داده اند. این امر دلایل مشخصی دارد که به آنها پرداخته خواهد شد. ولی نباید فراموش کرد که کارگران اعتصابات و گردهمایی بسیاری را در دو ماه گذشته داشته اند که مطالبات بخش قابل توجهی از آنها تحت تاثیر توازن قوای کسب شده توسط مبارزین انقلابی حالت تعرضی به خود گرفته اند. این خواست های تعرضی عبارت بوده از افزایش دستمزد، بهبود مزایا و بیمه ها، حذف پیمانکارها و تبدیل قراردادها موقت به قراردادهای مستقیم و دائمی. اعتصابات و گردهمایی ها در مواردی سبب شده که کارفرماها در کنار پرداخت حقوق های معوقه پاداش هایی هم به کارگران پرداخته و وضع مزایا و بیمه ها را بهبود ببخشند. این دستاوردها زیر فشار مقامات امنیتی انجام گرفته تا کارگران به جنبش انقلابی مردم نپیوندند. خلاصه کنم اعتصابات و رویارویی های دو ماه گذشته با خواست محوری “مرگ بر جمهوری اسلامی” توازن قوا را به نفع مردم سنگین کرده و اکسیون های کارگری به لحاظ کستردگی و مطالباتی در عین تاثیر گرفتن به نوبت خود روی آنها تاثیرات مثبت گذاشته اند.
اما آنجه که کارگران اعتصابی و مبارز انجام داده اند به نسبت ظرفیت و توان بالقوه طبقه کارگر قطره ای از دریاست. چرا چنین است؟ دلایلش را باید در توحش دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی و نقاط ضعف خود جنبش کارگری جست. خود این نقاط ضعف هم ناشی از همان دستگاهها، سیاست های اقتصادی رژیم و اقداماتِ سرمایه داران دولتی، خصولتی و خصوصی می باشد. به بعضی از نقاط ضعف اشاره میشود:
1- کارگران ایران با سیاستی سرکوبگرانه و آگاهانه از سوی رژیم از تشکل های رادیکال، چپ و کمونیست و سازمان های کارگری و طبفاتیِ غیر سازشکار و رزمنده به درجات بسیار زیادی محروم مانده اند. تشکل های مبارز آنها عمدتا محلی و یا مخفی بوده و آنهایی نیز که در دهه هشتاد خورشیدی تاسیس و یا احیا شدند زیر شدید ترین فشار ها ضعیف نگه داشته شده اند.
2- رهبران کارگری شناخته شده ای که از دوره انقلاب 57 و ببعد شکل گرفتند یا اعدام شدند (500 فعال و رهبر کارگری اعدام شدند)، یا زندانی شده و همزمان تحت حبس های تعلیقی هم بناچار محتاط شده و یا به خارج کشور رفتند. اینها سبب شد که جنبش از رهبران مجرب قدیمی محروم شدند. رهبران جدیدی هم که تربیت شده اند از روی ناچاری مخفی مانده و در سطح اجتماعی و وسیع ناشناخته مانده اند.
3- قراردادهای موقت و سفید امضا امنیت شغلی را از بیش از 90 درصد کارگران ایران سلب کرده است. این واقعیت و حمایت های کابینه ها از کارفرماها دست آنها را برای تحمیل کمترین دستمزد ها و پایمال کردن سایر حقوق کاری و انسانی باز گذاشته است.
4- بیکاری میلیونی کارگران محروم از بیمه بیکاری در کنار دستمزدهای بخور و نمیر کارگران شاغل را فقیر و لاجرم بسیار محتاط کرده است. چون تامین زندگی بیکاران عملا به عهده آنها افتاده است. در ضمن کارفرماها می توانند تمام کارگران غیر ماهر و نیمه ماهر معترض را به راحتی اخراج و جایگزین کنند.
5- خیزش انقلابی هنوز مطالبه و یا شعاری، نظیر “نان، کار، آزادی” را مطرح نکرده که به طور مستقیم تر به توده کارگر مربوط باشد.
برای هموار کردن راه پیوستن کارگران شاغل در صنایع و خدمات کلیدی به خیزش انقلابی کنونی و دست زدن به اعتصابات کمر شکن باید فعالین کارگری را کمک کرد که بر نقاط ضعف مذکور فایق آیند. انجام این وظیفه دشوار، اما شدنی است.
ادامه دارد…