یادداشت روژمان – بازهم یاوگوئی های یک جانی خشک اندیش
خامنه ای، جانی صغیر، روز 14 خرداد بر سر گور جانی کبیر، یعنی خمینی، طبق معمول مهملاتی ایراد و علیه انقلابیون و مخالفین رژیم لجن پراکنی کرد. او آزادیخواهان و سرنگونی طلبانِ ضد فساد و دیکتاتوری هار مذهبی و شرکت کننده در انقلاب “زن، زندگی، ازادی” را «ترکیبی از آدمهای مغرض»، «غافل» و «اراذل و اوباش» خواند که به گفته او «پیادهنظام» برای «عناصر خائن» و «مزدور» خارج از کشور هستند. این آخوند یاوه گو به این ترتیب کشتار بیش 573 جوان دختر و پسر، شامل 70 کودک، زندانی کردن دهها هزار مبارز و شکنجه های بهیمی و تجاوز به تعدادی از آنان توسط مزدوران را تبرک کرد.
جوانان با رقص و پایکوبی در روز مرگ خمینی و با شعار “مرگ بر خامنه ای، لعنت بر خمینی” به آن هرزه درائی ها عکس العمل نشان دادند. تصاویر منتشر شده از حیابان های تهران، جاده چالوس، بندر انزلی، اصفهان، جاده ای در مریوان، شهر کرد، کارگران بندر خمینی و چند شهر و جاده دیگر زنان با موهای افشان دست در دست مردان می رقصند و شعار مرگ بر خامنه ای سر می دهند. در کنار این رقص و طرب مراسم آتشبازی و همینطور آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی و عکسهای خامنهای و خمینی نیز در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
خامنه ای، این سیاستمدار فوق دست راستی و فاقد فضل کیست که انقلابیون را رذل میخواند؟ او نماینده سرمایه داری بحران زده و مسلحی می باشد که عبای اسلام سیاسی به تن دارد. او بی بصیرتی است که موقعیت سیاسی و پایگاه طبقاتیش اجازه نمی دهد واقعیات سیاسی و اجتماعی نه تنها در ایران، بلکه حتی در اطراف خود را بشناسد. او ضد کمونیست و ضد کارگر بوده و از ابتدای سرکار آمدن جمهوری اسلامی نقش کلیدی در تحمیل دیکتاتوری هار طبقاتی، حجاب اجباری، زندان، شکنجه و کشتارِ دهها هزار کمونیست و مخالف رژیم، در هم شکستن شوراهای کارگری و جایگزین کردن آنها با دم و دستگاه جاسوسی و سرکوب شوراهای اسلامی به جای آنها داشته است. او به عنوان یک قدرتمدار همیشه برای بی حقوق نگهداشتن ملیت های کرد و عرب و تداوم بی حقوقی آنها از طریف تحمیل جنگ، زندان، شکنجه، اعدام و توطئه ادای سهم کرده است. خامنه ای در تداوم جنگ ارتجاعی ایران و عراق و به کشتن دادن حداقل 700 هزار نفر (شامل 35 هزار کودک) نقش کلیدی داشته است. تلاش مستمر و شکست خورده او در جهت جایگزین کردن خرافه اسلامی به جای علوم انسانی در مراکز آموزشی، رسانه های دولتی و فرهنگ عامه معرف همگان می باشد. خامنه ای با تکیه بر اقتصاد مافیائی با چاشنی نئولیبرالیسم صدها میلیارد دلار از ثروت تولید شده توسط کارگران و به کمک طبیعت را به سمت حساب های بانکی خود، سرداران سپاه، سرمایه داران رانت خوار وابسته به قدرت دولتی و سایر سرمایه داران سمت داده است. فساد سراسری سیستم حکومتی همزاد این تلاش هاست. در همانحال فقر تباه کننده ای که در ایران پر از غنای کانی و طبیعی بر زنان و مردان و کودکان کارگران تحمیل شده نتیجه سیاستگزاری های این آخوند جاهل و حامیان او می باشد.
بنابراین “مرگ بر خامنه” می تواند شعار مهمی به حساب آید، اما کافی نیست. نباید فراموش کرد که سرمایه داران و عوامل سیاسی و فرهنگی آن، به عنوان اپوزیسیون رژیم، این ظرفیت را دارند که عبا از تن آخوند های حکومتی بکنند و همراه با موافقانشان در نیروهای مسلح و پلیس نوعی دیگر از حکومت بورژوائی را در جامعه مستقر سازند. چنین اپوزیسیونی در شرایط معینی می تواند مقبول امپریالیست های غربی، و در راس آنها آمریکا قرار بگیرد. اینکه مسئولینی نظیر آخوند مرتضوی زنجانی امکان می یابد در مورد کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 عترافاتی کرده و پیرامون نقش خمینی و خامنه ایاطلاعاتی عینی به جامعه بدهد و برخی پزشکان به طرزی نسبتا علنی علی خامنه ای را عامل قتل عام 50 تا 75 هزار تن از سالمندان و افراد دارای امراض مزمن و نیز مردم تنگدست معرفی کنند به لحاظ سیاسی معنی دار است.
کارگران و زنان و مردانِ ضد سرمایه و استثمار نباید فراموش کنند جابجائی قدرت از بالا و تحویل دولت بورژوائی (با نیروهای سرکوب، بوروکرات ها و سیستم اقتصادی سرمایه داری) به یک باند بورژوای دیگر می تواند به تحمیل شرایط بدتری در جامعه بیانجامد. چنانکه در سال 57 چنین شد. کارگران فقط از طریق سازماندهی حزب و تشکل های طبقاتی خود قادر خواهند بود با استقرار سیستمی سوسیالیستی از تکرار تجربه هولناک سال 57 جلوگیری کنند. در چنان شرایطی میراث ننگین خمینی، خامنه ای و اسلام سیاسی برای همیشه در ایران به گور سپرده خواهد شد.