یادداشت روژمان – درس آموزی از یکسال حاکمیت فرقه دموکرات آذربایجان
فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری، که در 12 شهریور 1324 تشکیل یافته بود، در روز 21 آذر همانسال، با حمایت مردمی و سازماندهی نیروهای مسلح شهر و روستا، قدرت سیاسی را در دست گرفت.
فرقه دمکرات آذربایجان بهمدت یکسال، یعنی تا آذر 1325 بر سر کار بود. در اینمدت کوتاه، تغییر و تحولات عظیمی که مسئولین، اعضا، فدائیان و توده حامی فرقه در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی در آذربایجان موجب شدند حیرت آور مینمود.
طرفداران رهایی طبقه کارگر و انسان در ایران در شرایطی کاملا متفاوت در انقلابی درگیرند که می تواند آنها را به صورت نیروهای فعال در شوراهایی درآورد که بتوانند به توده مردم خدمت شایانی بکنند.
در سالهای 1945 – 46، یعنی سال های نخستین پس از جنگ جهانی دوم، امپریالیسم آمریکا، که بر دربار و سلطنت در ایران هژمونی داشت، متکی بر رشد پر رونق سرمایه داشت از هر لحاظ به صورت قدرتمند ترین دولت دنیا در میآمد. از طرف دیگر سوسیال امپریالیسم شوروی نیز داشت هیئت دومین دولت قدرتمند دنیا را پیدا میکرد. این دولت، که از دل خیانت به انقلاب کارگری اکتبر در آمده و خود را حامی ملل تحت ستم قلمداد میکرد. دستگاه حاکم بر شوروی برای تقویت و تثبیت قدرت خود در برابر امپریالیسم غرب به دنبال استفاده از هر ملت و امکانی می گشت. مردمان آذربایجان و کردستان آماده ترین مواد برای آنها در جهت اهداف تجاوزکارانه شان بودند. مردم آذربایجان و کردستان برای رهایی از دست استبداد حکومتی دست نشانده، غارتگری خوانینی بی رحم و بی سواد، آخوندهای خرفت کننده و نجات از آوارگی عبای خود بر شانه های حکومتی آویختند که تبلیغ شده بود که میراثدار انقلاب کبیر اکتبر می باشد. زحمتکشان شهر و روستای آذربایجان و کارگران و مردم فرهیخته تبریز با استفاده از فرصتی که در نتیجه تعمیق تضاد بین امپریالیسم شرق و غرب ایجاد شده بود طی فقط یکسال دست به کارهایی زدند که می تواند الهامبخش انقلابیون امروز باشد. رهبران فرقه دموکرات، کارگران پرورده شده و تجربه دیده در قفقاز و بویژه باکو، زحمتکشان شهر و روستا با اقدامات فداکارانه و سیاست های مردمیِ بلند پروازانه امید به آینده و یک زندگی توام با رفاه، برابری و حکومت بر سرنوشت خود را در دل توده مردم امید باخته زنده کردند. آنها میخواستند همان تغییراتی را در عرصه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانی ایجاد کنند که کارگران، دهقانانِ پیشرو و سربازان از 1917 تا اواخر دهه 20 میلادی در شوروی عملی کرده بودند. بخشی از آن دستاوردها در حکومتِ پس از سرکوب، به رهبری استالین انقلاب هنوز زنده بود.
اما یکسال بیشتر طول نکشید که دولت تجاوزگر شوروری وقت در اروپای شرقی امتیازاتی گرفت و کردستان و آذربایجان را برای امپریالیسم آمریکا، دربار سلطنتی و ارتش شاهنشاهی رها کرد. ارتش هم که تنها چند سال پیش بدون هیچگونه مقاومتی در مقابل نیروهای مسلح متحدین فرار را بر فرار ترجیح داده بود فرصتی بدست آورد تا با کشتار مردم در کردستان و آذربایجان آبروی ریخته اش را کمی بازسازی کند. فرماندهان در مانده ارتش با سازمان نیروهای خوانین و اراذل شهر و روستا ها در کنار نیروهای مسلخ حرفه ای طبق رهنمود امپریالیست های انگلیسی “آمدند، کندند، سوختند، کشتند و بردند.”
دستاورد های مردم آذربایجان باردیگر نشان داد که مردم کارگر و زحمتکش اگر سازمان انترناسیونالیست و رهبری را خود را داشته باشند دارای دستاوردهای مادی و معنوی ماندگار، قابل انتقال و الهامبخشی خواهند شد. تحقق این هدف در دوره ما که شوروی متلاشی شده و یک رژیم سرمایه دارانه ی عریانِ امپریالیستی جایش را گرفته و در شرایطی که امپریالیسم آمریکا در چنبره بحران های اقتصادی، مشروعیت و سیاسی دست و پا میزند و نیز با با وجود اینهمه نیروی انقلابی و جسور ممکن تر است.
یاد رهبران پاکباخته فرقه دموکرات آذربایجان، فدائیان جان بر کف و مردم فداکار در 1324 – 25 شمسی را با تعمیق انقلاب آزادیخواهانه و برابری طلبانه کنونی گرامی می داریم.